عشق معروفp9

عسلناز عسلناز عسلناز · 1399/12/21 07:51 · خواندن 2 دقیقه

کنیچوا

میناسان؟؟:)

آقامن ازقبل هم بلدبودم😐🏒به خودت زل بزن

⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

اززبان مرینت جون❤️❤️❤️

آدرین:آخیششش،راحت شدما...

مرینت:مگه نا راحت بودی؟

آدرین:نچ نچ،همه چی درکنارتوخوبه نفسم.

من:پس چی!!!

آدرین:هیچی؟

من:چی؟

آدرین:نخودچی

من:چی؟

آدرین هرچی که آخرش چی😄

من:آدرین،عزیزم،جانم،نفسم،کره خربیشعور نفهم...وقت شوخیع الانی؟؟

آدرین:تاتورودارم غم ندارم

من:بَ رَ بَ بَ دَلَت خَوشَه(بروبابا)

تق تق تق تق،...

پرستار:خب،بفرماییدغذا

کمکمون کردتا بشینیم رو تخت،چه غذای خوشمزه ای هم بود.کاشکی هیچوقت پام نمیشکست حالم بهم خورد؛حالامیفهمم کرونایی ها چی میشکن،اوقف اوق

آدربن:وییی،مگه ما گوسفندیم بروکلی آوردی،

پرستار:خب..

آدرین: بی خود بی خود

آدرین:بروبه اون رییس آشپزخونه بگو،خیلی خره،خودخزه،خرررر خرررر ...خراست.

پرستار:لطفا توهین نکنید

آدرین:اصلا نیدونی من کیم؟پدرم کیه؟

پدرمن رییس جمهوره،خودمنم آدم مهمیم،این چیه،خدابه داد مردم عادی برسه...چی میکشن بااین غذاها

پرسار:خیل خب آروم باشید؛اینجا بیمارستانه:)

من:عشقم بس کن،بنده خداکه کاره ای نیس اون مامورومعظوره:)😊

آدرین:باشه عزیزم چشم چشم چشم چشممم🙄😐

اززبان آدرین💚💚💚💚💚

مامانم بهم زنگ زدوگفت میاریمتون خونه،منم باشه ای گفتم

من:مری جونم قراره مرخص شیم😄😁

مرینت:آخیشش این۳روزچه زودگذشت😍😁

درهمان لحظه...😊❤️

امیلی:سلام پسروعروس عزیزم

من:ماماننن،هنونه به باره نه به داره،همینجورمیبری میدوزی،تصمیم میگیری ماهم این وسط شلغمیم نه؟؟؟

مرینت:نخیررر،شما پشمک زعفرانی هستین

امیلی:حالا  بریم خونه دیگه😐😊♥️

من،مرینت:باش😄

❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 

پایان

نظر یادت نره نفسم:)🌷🌹